نوشته شده توسط : میترا

روزای خیلی طلایی.. یادته

روز ترس از جدایی.. یادته

روز تمرین اشاره.. یادته

شب چیدن ستاره.. یادته

شعرای کتاب درسی.. یادته

یادته گفتی میترسی.. یادته

غصه هامون کم کم بود.. یادته

چشم نازت مال من بود.. یادته

دیدن من قدغن بود.. یادته

روزگار قهر و آشتی.. یادته

هیچکس و جز من نداشتی.. یادته

رویاهای آسمونی.. یادته

قول دادی پیشم بمونی.. یادته

روزای بی غم و غصه.. یادته

ببینم اول قصه.. یادته

عصر ابراز علاقه.. یادته

خبر خوش کلاغه.. یادته

شونه ی من زیر بارون.. یادته

اونا که میگفتی راز.. یادته

یادته ..فالای حافظ تو حیاط

یادته ..قسم جون شاخه نبات

گل سرخا رو نچیدیم.. یادته

یه روزی همو ندیدیم.. یادته

شرطامون سر صداقت.. یادته

تاخیرا توی بهارا.. یادته

گوش ندادیم به نصیحت.. یادته

گشتنت دنبال فرصت.. یادته

دستات و می خوام بگیرم.. یادته

راستی تو بی تو میمیرم.. یادته

خاطرات توی دفتر.. یادته

فال با نیت رسیدن.. یادته

طمع قهوه رو چشیدن.. یادته

واسه فال قهوه رو خوردن.. یادته

روزی صد بار بی تو مردن.. یادته

یادته ..دعای زیر طاقیا

کنار بوته های اقاقیا

زیر اون درخت گیلاس.. یادته

با دو تا شاخه گل یاس.. یادته

یادته ..گفتن راز به قاصدک

یادته ..چقدر بهم گفتیم کمک

فکر بودن توی قایق.. یادته

تو به من گفتی شقایق.. یادته

پیش هم بودیم نذاشتن.. یادته

اونا ما رو دوس نداشتن.. یادته

نامه ی بدون امضا.. یادته

اسم مستعار رویا (سارا).. یادته

فال حافظ شب یلدا.. یادته

چیزی خواستیم از خدامون.. یادته

مستجاب نشد دعامون.. یادته

چشمون زدن حسودا.. یادته

چشامون شد مث رودا.. یادته

گفتی ما باید جدا شیم.. یادته

گفتی باید بی وفا شیم.. یادته

یه دفعه ازم بریدی.. یادته

خط رو اسم من کشیدی.. یادته

گفتی عشق تو هوس بود.. یادته

گفتی خوب بود ولی بس بود.. یادته

کلی سرزنش شنیدم.. یادته

چشم من به چشمت افتاد.. یادته

کاری که دس دلم داد.. یادته



:: بازدید از این مطلب : 449
|
امتیاز مطلب : 74
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : میترا
تو رو بوسیدم و گفتم: « خداحافظ »
تو هم خندیدی و گفتی: « خداحافظ »
تو می رفتی و خندیدی
به این قلب پُره دردم
ولی من اشک چشمامو
به آستین پاک می کردم
نفهمیدی دلم خون بود
گلوم از بغض داغون بود
نفهمیدی شکستم من
روی زانو نشستم من
نفهمیدی چقدر سخته
« خداحافظ » به تو گفتن
به ظاهر از تو دل کندن
توی دل واسه تو مردن
تو می رفتی و خندیدی
به این قلب پُره دردم
ولی من اشک چشمامو
به آستین پاک می کردم
نوبت من شده بودكه معلم پرسيد
صرف كن رفتن را و شروع كردم من
رفتم ، رفتي ، رفت . . .
پشت راهت گريه كردم تا بيايي زود
اشك هايم همنشين لحظه هايت بود
رفتن تو
عشق را در قلب من خشكاند
دوري تو
باز قلب خسته را فرسود
پرسه هاي نا اميدي
مي كند بيداد
در قلبم
ناله هاي هجرت تو
مي كند فرياد در گوشم
من ولي ساكت بي صدا و خسته
خاموشم
كاش مي شد اي هميشه سرد چون آهن
لحظه اي آيي در آغوشم
تا ببخشم گرمي دل را
تا شكست آرم
حسرت يك بوسه بر لب را
ليك مي دانم در خيال تو
من فراموشم ترك آغوشم
ساكت و تنها شمع خاموشم
و سكوتي سرسخت
همه جا را پر كرد
سردی ِ احساسش
فاصله
خاطرات سبزش
روي قلبم حك شد
رفت و در شكوه شب
با خدا تنها شد
و حضورش در من
آسماني تر شد
اشك من جاري شد
صرف ِ فعل ِ رفتن
بين غم ها گم شد
و معلم آرام
روي دفترم نوشت:
 
تلخ ترين فعل جهان است رفتن
را رو كرد
آري رفت و رفت
و من اكنون تنها
مانده ام در اينجا
شادي ام غارت شد
من شكستم در خود
سهم من غربت شد
من دچارش بودم
بغض يك عادت شد
 


:: بازدید از این مطلب : 477
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : میترا

اشک من باز دونه دونه
ميريزه آروم رو گونه
از همون روزي که رفتي
دل من داره بهونه

يادت رفت اون همه قول و قرارا
يادت رفت اون همه خاطره ها رو
يادت رفت يکي اينجا به پات نشسته
جز تو به هيشکي دل نبسته
يادت رفت يادت رفت

اشک من باز دونه دونه
ميريزه آروم رو گونه
از همون روزي که رفتي
دل من داره بهونه

يادت رفت اون همه قول و قرارا
يادت رفت اون همه خاطره ها رو
يادت رفت يکي اينجا به پات نشسته
جز تو به هيشکي دل نبسته
يادت رفت يادت رفت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

با توجه به این پیچیدگی، روان شناسان اجتماعی، رویکردهای گوناگونی را برای طبقه بندی و توصیف عشق در صور بسیار آن ایجاد کرده اند. برخی از روان شناسان عشق ورزی را به لحاظ مفهومی، متفاوت از دوست داشتن می دانند. بنابراین، عشق ورزی صرفاً مقدار بیشتری از دوست داشتن نیست، بلکه معمولاً مستلزم مجموعه ای از احساسات و نگرانی ها درباره معشوق است که از نظر کیفی متفاوتند. از این دیدگاه، دوست داشتن با تمجید و تحسین و محبت دوستانه، همراه است، آنچنان که با عناوینی از این قبیل منعکس می شود: « همان شخصی است که من دوست داشتم مانند او بودم ». بر عکس عشق ورزی، عموماً در بر دارنده احساسات نیرومند وابستگی، صمیمیت، و یک نگرانی عمیق برای بهروزی معشوق است. مثلاً، « اگر هرگز نتوانم با ............... باشم، بدبخت می شوم» (وابستگی) ، و«احساس می کنم که تقریباً در هر زمینه ای می توانم به ............... اعتماد کنم» (صمیمیت).


سه مولفه اصلی عشق : همدلی و صمیمیت، تعهد و پایبندی، شور و اشتیاق

بدیهی است که راه های بسیاری برای توصیف عشق وجود دارد. یک طبقه بندی به ویژه مفید ، مثلث عشق است که توسط استرنبرگ مطرح شده است. او عشق را با ترکیب سه مولفه اصلی ترسیم می کند:
باران

همدلی و صمیمیت، تعهد و پایبندی، شور و اشتیاق

صمیمیت به احساس نزدیکی و پیوستگی با معشوق اشاره دارد. اشتیاق به جنبه های گرم یک رابطه اطلاق می شود، یعنی هیجانی که نسبت به یار خود احساس می کنید، به انضمام کشش و جاذبه جنسی. تعهد متشکل از دو تصمیم است، تصمیم کوتاه مدت در جهت عشق ورزی با یار خود، و تصمیم بلند مدت برای حفظ و نگهداری آن عشق و باقی ماندن با یار« تا مرگ شما را از هم جدا کند ».

مثلث عشق استرنبرگ، تنها یک مدل برای بیان عشق تکامل یافته است. وی معتقد بود که عشق می تواند تنها متشکل از یکی از این مولفه ها یا ترکیبی از این سه جزء باشد. بدین ترتیب، از آنجا که سه مولفه تشکیل دهنده عشق شور و اشتیاق، صمیمیت و تعهد به هفت شکل می توانستند با همدیگر ترکیب شوند، جدول زیر توانست هفت نوع عشق را طبقه بندی کند.

هفورزیت سبک عشق

- سبک دوستانه یا رابطه از روی علاقه: در این رابطه فقط مولفه صمیمیت وجود دارد و شما به طرف مقابل تنها بر اساس درک و فهم متقابل رابطه گرم و صمیمی برقرار می کنید. در این رابطه شور و اشتیاق و تعهد دراز مدت وجود ندارد.

- سبک شیفتگی یا شیدایی : که در واقع باعث یادآوری این ضرب المثل می شود که « در نگاه اول، نه یک دل بلکه صد دل عاشق شده است » می باشد و به آن عشق در نگاه اول هم گفته می شود. در این جا فقط مولفه شور و اشتیاق وجود دارد. فرد طرف مقابل را فقط به خاطر احساس خاصی که از لحاظ جذابیت ظاهری در او ایجاد شده است می خواهد و این رابطه تا به سرانجام نرسد، ادامه پیدا می کند.

- سبک بی احساس یا پوچ: یک رابطه بی روح و درازمدت می باشد که افراد پیوندهای عاطفی خود را از دست داده اند و بر اساس عادت در کنار هم باقی مانده اند.

- سبک رومانتیک: در این رابطه هم مولفه صمیمیت وجود دارد. نوعی عشق که هم بر اساس جذابیت ظاهری و هم بر اساس درک و فهم متقابل به وجود می آید و تعهد ضروری نیست.
دو نفر

- سبک مشارکتی یا رفاقتی: که به آن عشق افلاطونی هم گفته می شود. دو طرف، یک رابطه آگاهانه دوستی با هم برقرار می کنند و صمیمیت هنوز وجود دارد. اکثر دوستی هایی که دوام پیدا می کند به این سبک عشق تبدیل می شوند، البته نقش شور و اشتیاق کمرنگ می شود.

- سبک احمقانه یا ابلهانه: فرد فقط بر اساس شور و اشتیاق دست به چنین رابطه ای می زند و اسیر گردباد هوس می باشد. در این رابطه مولفه صمیمیت هیچ گاه شکل نمی گیرد و طرفین احساس یاس و نا امیدی می کنند.

- سبک تکامل یافته: افراد برای رسیدن به آن سخت تلاش می کنند. در این رابطه هر سه مولفه شور و اشتیاق، صمیمیت و تعهد همزمان با هم وجود دارد.

بدون عشق و علاقه و همچنین بدون برخورداری علاقه به دیگران، جسم و روح انسان پژمرده می شود و می میرد.اما امروزه زمانی که واژه ی عشق بکار برده می شود به اشتباه بیشتر دوست داشتن دو غیر همجنس به ذهن خطور می کند اما در حقیقت عشق همان دوست داشتن همنوعان و اطرافیان است و کمک و همراهی آنان برای زندگی بهتر.

 

در بحث علاقه مندی به جنس مخالف هم ، طبق نظر دین ما که برخواسته از شناخت صحیح از نیازهای انسان است باید کشش و علاقه بین دختر و پسری که قصد ازدواج دارند وجود داشته باشد اما در ضابطه و قانون مند.عشق واقعی در طول زمان و بعد از ازدواج بین آن دو شکل می گیرد و ماندگار است...

 

 عاشق چیست؟ آیا شکل شدیدتری از دوست داشتن است؟ یا چیز کاملا متفاوتی است؟ آیا انواع بسیاری از عشق وجود دارد؟ یا همه گونه عشق، اساساً یکسانند؟ با اینکه شعرا و فلاسفه طی اعصار، و اخیراً ، روان شناسان اجتماعی، این پرسش ها و پرسش های مشابهی را دربار? عشق مطرح کرده اند که هنوز نیاز به پاسخی دارند که همه بتوانند با آنها موافق باشند، چنین می نماید که مشکل تعریف عشق، دست کم تا اندازه ای، در این واقعیت نهفته است که عشق، یک حالت واحد و تک بعدی نیست، بلکه پدیده ای نسبتاً پیچیده و چند وجهی است که افراد، آن را در انواع روابط بسیار گسترده ای تجربه می کنند.البته ما واژه عشق را برای توصیف روابط ی چون همسران ،والدین و فرزندان و دوستان نزدیک به کار می بریم.



:: بازدید از این مطلب : 495
|
امتیاز مطلب : 72
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : دو شنبه 5 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : میترا

 

برای ماندنش به خدا التماس کرد
 از خدا خواستم از حمایت ما رو برنگرداند که من بی اوهیچم
 نیمه شب ها برایش دعا کردم آه کشیدم ولی اورفت و خدا گریه هایم را نشنید
        وندیدو دعا هایم را نشنید و  مورد اجابت قرار ندادو اورا برد و ان زمان بود که من از همه وهر چه داشتم بریدم 
 و های های گریستم و او رفتومن فقط ناظر رفتن او بودم رفتنیکههیچ امیدی به بازگشت آن ندارم ونخواهم داشت وامروزمن او را برای همیشه از دست دادهام نه می توانم او را حس کنمو نه در آغوشبگیرم



:: بازدید از این مطلب : 480
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : دو شنبه 5 ارديبهشت 1390 | نظرات ()